سخن آشنا

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ که آشنا سخن آشنا نگه دارد...

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ که آشنا سخن آشنا نگه دارد...

آخرین مطالب

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

سفر2...

وقتی‌ نمی‌توانی صبوری کنی
زودتر از همیشه می‌پری و غل‌غل می‌کنی...
یعنی لبریز شده‌ای از درد...

نشانه‌ها مثل همیشه جاری‌اند...
مویی که سفید شد،
محاسنی که ریخت،
قلبی که تندتر می‌تپد...
همسری که ترش،
خواهری که اشک،
دوستی که دشمن می‌شود...

لبریز شده‌ای و طاقتِ ماندنت نیست...
لبریز شده‌ای و حوصله‌ی گفتنت نیست...
فقط،
به رفتن فکر می‌کنی...
به پریدن...

سفر...

خوب داری می سازی ام...

می سوزانی ام...

رهایم می کنی برای سفری دیگر...

برای پروازی دیگر...


به شوقِ آخرین پرواز

نگران مانده ام...

ببر مرا؛

ای هر چه هست، تو...