دردسرهای کاری
Masiha Eshraghi | يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۳۴ ق.ظ |
۰ نظر
یک زمانهایی بود که وقتی در مورد کسی یا کسانی با پدرم حرف میزدم، با بغض و اندوهی شدید، با چشمانی که هر آن میرفت جاری شوند، میگفت:
بابا جان! یه وقت خودتو بهتر از کسی ندونیا! بالاتر از کسی نبینیا...!
نه یک بار و دو بار، که خیلی بیش از اینها دیدم و چشیدم هر بار که ناخواسته کسی را قضاوت کردیم و نقد کردیم و شاید به زبان هم نیاوردیم، زمانه بدترش را با خودمان کرد... تا آنجا که زبان گشودیم و گفتیم یا الله! یا الله! یا الله! منم بدترین بدان! نجاتی بفرست...!
استغفار میکنم در حال و برای گذشته و ٱیندهای که خواهد رسید. استغفار میکنم از هر لحظهای که خودم را بستایم که ستایش مخصوص توست!
بخوان و بپذیر...
- ۰۰/۱۱/۱۰