سخن آشنا

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ که آشنا سخن آشنا نگه دارد...

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ که آشنا سخن آشنا نگه دارد...

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قلم» ثبت شده است

اندر احوالات قلم...

نویسندگی آن عمیق ترین هنری است که ژرفای وجود آدمی را چنگ می زند و در ساحت وجود، هیچ هنر دیگری را چنین پویا نمی توان یافت...

نویسنده با نویسندگی، با درون مستتر در ظاهرش روبرو می شود و با دنیای واژگان، درونش را ظاهر می کند...

رقص واژگان، به پای موسیقی درون نویسنده،  لذت بخش ترین نمایشی است که می توان بشر را به تماشای آن دعوت کرد...


راز سوژه ها...

گاهی اوقات تنهایی و در خلوت نشسته ای و سوژه می رسد از را...

گاهی بین جمعیت شلوغ و پرازدحام، ، با درد پا و استخوان، سوژه می رسد از راه...

گاهی خوابی و کابوست، گاهی همان آرزوی رویایت، می بینی و سوژه می رسد از راه...

یک روز و یک ماه و یک سال،

حس می کنی پر شده ای از سوژه هایی برای نوشتن...

«انگار واژه ها، مغز منو، میدون مین کردن...»

اما...

قلم به دست شدن همانا و هیچ نداشتن برای نوشتن، همان...

انگار فقط همان انتظار فرصتی برای نوشتن، سوژه ها را زنده نگاه می دارد...

انگار اجتماع سوژه ها روی هم،

می پوساندشان...

مثل سیب سرخ رسیده در فصل بهار...

که نچینی اش و قصد تابستانش را کرده باشی...